- تغییر کردن (لِ کَ دَ)
دیگر شدن. دگر گشتن. گردیدن. تغییر دادن: روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463).
بی سرانجامی و موزونی هم آغوش هم اند
سر و رخت خویش را تغییر نتوانست کرد.
صائب (از آنندراج).
آن شکار لاغرم کز ناتوانی خون من
رنگ آب تیغ را تغییر نتوانست کرد.
صائب (ایضاً).
و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
بی سرانجامی و موزونی هم آغوش هم اند
سر و رخت خویش را تغییر نتوانست کرد.
صائب (از آنندراج).
آن شکار لاغرم کز ناتوانی خون من
رنگ آب تیغ را تغییر نتوانست کرد.
صائب (ایضاً).
و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
